۷ خرداد ۱۳۸۹ به تاریخ
یک زمانی عضو یک گروهی تو فیسبوک بودم که از ایرانی�های خوش هیکل و قیافه درخواست می‌کرد بیان و عکس‌هاشونو بذارن اون‌جا که بقیه هم ببین و نظر بدن. و از اون‌جایی که صد صدرصد ایرانی ها فکر می‌کنند بهترین جهانند این گروه روز به روز به عکس‌هاش اضافه می‌شد و اکثرا هم این عضله‌های بی‌خاصیت بدن‌کار توش می‌پلکیدن. یک روز از سر بیکاری رفتم و برای یکی از این باباها که طبیعتا با خودش خیلی حال می‌کرد کامت گذاشتم و مسخره‌اش کردم. دو سه ساعت بعدش دیدم یارو برام مسیج زده که :
Do you have anything to say to me?
دقیقا با همین جمله. و راستش یا این که اون توی یک شهر دیگه بود و اصولا اگر دم دستم هم بود کاری از دستش بر نمی‌آمد ترسیدم جوابش رو بدم. ‌بعدها به این نتیجه‌ی منطقی رسیدم که اصلا سروکله زدن با این موجودات فایده‌ای نداره. اما خوب الان که فکر می‌کنم می‌بینم ترسم هم بی‌‌مورد بوده.