۱۰ بهمن ۱۳۸۵ به تاریخ
دو سه تا نفهم الاغ الکی خوش افتادن تو اتاق بغلی. بعد ساعت سه نصفه شب جمع شدن دور هم شر و ور می‌گن و مثل اسب قهقه می‌زنن. منم گور بابای تیریپ همسایگی و اینا شدم رفتم بهشون گفتم که دهناشونو ببندن. دفعه‌ی بعد هم زنگ میزنم مسئول خوابگاه کلی هم میذارم روی قضیه و آمارشونو می‌دم بهش. اون وقته‌که دیگه آدم می‌شن.

توله سگا. نمی‌گن ما فردا صب کلاس داریم.

برچسب‌ها: ,

0 نظر



۲۷ دی ۱۳۸۵ به تاریخ
[ تاکسی نوشته‌ها: آقای راننده، هایده، جاده چالوس و چهار لیتری ]
عصر یک روز دل‌انگیز تابستانی در یک پیکان. چیزی که می‌خوانید بخشی از گفتگوی من و دوستم با آقای راننده‌ است:

ما: آقا دمت گرم خیلی آهنگی باحالی گذاشتی.

آقای راننده: آره داداش. این ابی خیلی باحاله. ابی و هایده. من با اینا خیلی حال می‌کنم.

ما: آره آقا. اینا خیلی حال می‌دن.

آقای راننده: آره. اما شما بچه‌اید. ابی و هایده رو باید چی؟ یک چهارلیتری بخوری بعد بندازی جاده چالوس صدتا بری صداشم تا ته بلند کنی. اونجوری حال می‌ده.

تاکسی نوشته‌ها: آقای راننده، هایده، جاده چالوس و چهار لیتری

برچسب‌ها:

0 نظر



۲۰ دی ۱۳۸۵ به تاریخ
[ در دفاع از یک شهردار یا: قالیباف دوستت داریم ]
آقا من خیلی این آقای قالیباف را دوست دارم. به نظر من جزو مدیرترین مدیر‌های حال حاضر ایران است. در دوره‌ای که فرمانده‌ی نیروی انتظامی بود کلی کار مفید و به‌دردبخور انجام داد و موفق شد تا حدودی پلیس را از نیرویی برای گاز گرفتن پر و پاچه ی مردم به چیزی نزدیک به تعریف‌های استاندارد پلیس تبدیل کند. حالا هم به نظر من به عنوان شهردار تهران خیلی خوب عمل کرده. بدون سر و صدا و شیرین کاری و قول‌های عجیب و غریب (مثلا آسفالت کردن چهل روزه‌ی کل تهران) خیلی از کارها را انجام داده. در کنارش هم به انجام شدن یک سری از کارهای فرهنگی کمک کرده. مثالش هم راه اندازی پرديس سينمايي تماشا است که در مقایسه با تعطیل‌شدن فرهنگسرا‌ها در دوران احمدی‌نژاد خیلی کار مفیدی است.

یادم می‌آید که در حادثه‌ی سقوط هواپیمای خبرنگاران هم جزو اولین مسئول‌هایی بود که خودش را با موتور به محل حادثه رسانده بود.

علاوه بر این‌ها خوش تیپ هم هست و برای قیافه‌اش آدم نباید نگرانی خاصی داشته باشد.
به نظر من خیلی خوب می‌شد که اسمش به جای احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور از صندوق‌های رای در می‌آمد.

حداقلش الان دلمان خوش بود که رییس جمهورمان خوش تیپ است.
0 نظر



۱۹ دی ۱۳۸۵ به تاریخ
نگران نباشید. من هیچ بلایی سرم نیامده و صحیح و سالم و سر و مر و گنده همین‌جایی هستم که قبلا هم بودم. منتهی دو هفته‌ای بود که داشتم از تعطیلی بین دو ترم نهایت استفاده راه می‌بردم و به شدت به تن پروری مشغول بودم. خدا پدر و مادر کسی که تعطیلات بین ترم را اختارع کرد بیامرزد. این که آدم بتواند به‌دور از هرگونه نگرانی برای یکی دو هفته‌ای راحت باشد و اصلا آکادمیک فکر نکند خیلی خوب است. حالا من که رشته‌ی خیلی باحالی دارم که جزو علوم انسانی دسته بندی می‌شود و فارق التحصیل‌هایش مثل دکتر و مهندس‌ها آینده ساز مملکت نمی‌شوند، اما آن بیچاره‌هایی که مجبورند با کلی فرمول و مسئله و این‌جور چیزها سر و کله بزنند واقعا به چنین استراحت‌هایی نیاز دارند.

در این مدت کلی خوش گذراندم، کلی فیلم خوب دیدم ، و کلی آهنگ خوب شنیدم. مقداری هم به فلسفه‌ی زندگی و آینده‌ی شغلی و این‌جور چیزهایی که احتمالا در این سن یقه‌ی هر آدمی را می‌گیرند فکر کردم و تصمیمات مهم گرفتم.

احتمالا تا یکی دو روز دیگر یک چیزی راجع به فیلم‌هایی که دیدم می‌نویسم و یکی‌دوتا آهنگ خوب معرفی می‌کنم.
0 نظر