۶ مهر ۱۳۸۳ به تاریخ
[ دکتر اهورا پيروز خالقي يزدي ]
.ملت ايران ٫ خواهرانم ٫ برادرانم ما بيدار شديم . بيدار شديم و خوشحاليم که بيدار شديم :
.آفرين حالا برو دست و صورتتو بشور بيا قرصهاتو بخور که از وقتش گذشته :
0 نظر



۳۰ شهریور ۱۳۸۳ به تاریخ
[ کارناوال ]
روز شنبه دو سه خيابون بالاتر از خونه ما يک کارناوال برگزار شد . درست نميدونم مربوط به چي بود ولي يک کارناوال ساليانه بود که هر سال در همين منطقه برگزار ميشه . من هم با دوربينم رفتم اونجا . چند تا عکس هم گرفتم که شايد براتون جالب باشه .





0 نظر



۲۲ شهریور ۱۳۸۳ به تاریخ
[ يازده سپتامبر ]
سه سال پيش در چنين روزهايي برادران عزيز و ارزشي واحد نابودي آمريکا موفق شدند با کوبيدن دو طياره به برجهاي مرکز تجارت جهاني و کشتن ۳۰۰۰ نفر آدم پوزه شيطان بزرگ را به خاک بمالند .
در تمام مدتي که داشتم از تلويزيون برامه هاي مربوط به سالگرد ۱۱ سپتامبر رو ميديدم با خودم فکر ميکردم اگر يک چنين اتفاقي در ايران بيفته چي ميشه ؟ البته بعدا به نظرم رسيد که در ايران نه امکانات اين کار هست و نه دلايل کافي .
براي اين کار نياز به دو يا سه عدد هواپيماي بوئينگ بزرگ داريم ( چيزي که در ايران همچين هم زياد نيست ) به علاوهٔ دو سه تا ساختمون بزرگ . تنها ساختمون بزرگي که در ايران وجود داره برج ميلاده که براي زدن هواپيما به اون خلبان بايد دو سه بار دور برج بچرخه تا بتونه برج رو درست هدف بگيره . در اين فاصله هواپيما رو با سنگ هم ميشه زد چه برسه به با تفنگ و ضدهوايي . گذشته از همه اينها دلايل کافي وجود نداره . براي اين کار باد دو تا ساختمون خراب بشن ( که ما فقط يکي داريم ) چند تا آدم ( حدود سه هزارتا ) به طرز وحشتناکي بميرن و چند تا هواپيماي بوئينگ سقوط کنن . اگر يک کم در اين قضيه دقت کنيد ميبينيد که هر سال در ايران کلي ساختمون خراب ميشن کلي هواپيما سقوط ميکنن و کلي آدم ( خيلي بيشتر از سه هزار تا ) به دلايل مختلف به به انواع و اقسام روشهاي وحشتناک ميميرن ( به آمار تصادفات جاده‌اي نگاه کنيد ) . پس چه دليلي وجود داره که دو نفر آدم بيان با هواپيما خودشونو بکشن ؟
0 نظر



۱۵ شهریور ۱۳۸۳ به تاریخ
[ يک روز جالب ]
امروز صبح به اتفاق همه دوستان و آشنايان ( جاي دوستان و آشنايان ايرانمون خالي که هر دفعه ميريم بيرون يادشون ميکنيم و اصلا انگار هيج جا بدون اونا بهمون مزه نميده ) رفتيم به يکي از ساحل‌هاي قشنگ تورنتو . توي راه ٫ کنار جاده ٫ مزرعه هاي زيادي بودن که ازشون چندتايي عکس هم گرفتم . اسم درست اون ساحل رو نميدونم که ذکر کنم ولي فکر کنم چيچي بيچ . جاي خيلي قشنگي بود . برخلاف همه ساحل هايي که من ديده بودم ٫ در اين ساحل تا حدود ۵ ٫ ۶ متري آب درخت وجود داشت و اکثر کسايي که آمده بودن اونجا وسايلشونو گذاشته بودن زير سايه درخته و خودشون رفته بودن توي آب . ما هم بعد از خوردن ناهار رفتيم توي آب . خيلي خوش گذشت . نکته جالب اين بود که عمق آب تا فاصله خيلي زيادي از ساحل کم بود و آدم ميتونست با خيال راحت آب بازي کنه . مشکلي که وجود داشت جضور بيخود مرغهاي دريايي بود . اين مرغهاي پرسروصدا و مزاحم که تقريبا همه جا حضور دارن اينجا هم سر کلشون پيدا شد ( حالا يکي نيست بگه آدم عاقل حالا درسته که توي شهر هم هستم ولي اينجا ديگه کنار درياست ) من هم که حال حوصلشونو نداشتم با سنگ دنبالشون کردم اتفاقا يکي دوتا از سنگهام هم نزديک بود بخوره بهشون ٫تقريبا فراريشون دادم . ولي يه نکته رو نفهميدم : من که براي آسايش و راحتي خودم و بقيه اين کارا رو کردم ٫ چرا همه يه جوري بهم نگاه ميکردن که انگار با يه مريض رواني خطرناک طرفن ؟
0 نظر



۱۴ شهریور ۱۳۸۳ به تاریخ
[ قالب جدید ]
خانومها و آقایان : قالب جدیدی که ملاحظه میکنید اثری است از تبرمرد که با استفاده از همون برنامه قبلی ساخته شده . دلیل ساخت قالب جدیدهم ترکیب رنگ ناهماهنگ و سیستم نظرسنجی بیخود قالب قبلی بود که با نداستات سازگاری نداشت .
خیلی خوشحال میشم اگر نظرتونو راحع به این قالب جدید بدونم .
پ.ن : خدا پدر و مادر این سایت رو بیامرزه که در انتخاب ترکیب رنگ به من کمک کرد .
0 نظر