۸ مهر ۱۳۸۵ به تاریخ
[ کرکری ]
خدمت آقای
حمیدرضا علاقه بند عرض کنیم که:
خیلی از بردن استقلال اهواز خوشحال نباشید و الکی کرکری نخوانید. اصولا گل زدن به میرزاپور (حتی اگر چهارتا هم باشد) خوشحالی ندارد. همانطور که اطلاع دارید رییس جمهور محترممان هم با این که فوتبالیست نیستند به میزاپور گل زدهاند. در ضمن همانطور که خودتان گفتهاید پرسپولیس هشت تا گل را هم به همان میرزاپور (که حتی از رییس جمهور محترم هم گل خورده بود) نزد. که این نشان از ضعف مفرط خط حمله پرسپولیس دارد. هر وقت فینال حذفی را از سپاهان بردید کرکری بخوانید.
پ.ن:آخ که من میمیرم برای این کرکریهای فوتبالی.
پ.ن2: این فقط یک کرکری وبلاگی است و هیچ ربطی به درخواست من برای دعوای وبلاگی ندارد.

۷ مهر ۱۳۸۵ به تاریخ
[ دعوای وبلاگی نیازمندیم ]
در راستای اینکه هر دعوای وبلاگی (به خصوص اگر یک سر این دعوا یک وبلاگ پرخواننده باشد) هیچی هیچی که نداشته باشد٫ حداقل چهارتا بازدید کنندهی بیشتر برای هردوطرف دعوا خواهد داشت و در راستای اینکه ما شدیدا در کف خوانده شدن نوشتههایمان هستیم :
به یک وبلاگ ترجیحا پرخواننده و باحال جهت شروع دعوای وبلاگی و رد و بدل کردن فحشهای ادیبانه و تجزیه و تحلیل عمق شخصیت همدیگر از روی نوشتهها نیازمندیم.
واجدین شرایط میتوانند مشخصات خود را از طریق ایمیل اعلام کنند یا در همین کامنتدونی پایین دعوا را با دادن دوسهتا فحش اساسی شروع کنند.

[ بندانگشتی ]
نمیدانم چرا زیاد با داستان بند انگشتی حال نمیکنم. شاید به خاطر شباهت خیلی زیادش به کابوس باشد و این که هر بار داستان را میشنوم یاد کابوسهایم میافتم. بند انگشتی بدبخت بیچاره در طول داستان همه جور بلایی سرش میآید اما میدانیم که آخرش همه چیز به خیر و خوشی تمام میشود. یک کابوس هم با تمام ترسناکیاش بازهم یک کابوس است. در تمام مدت دیدن کابوس٫ حسی از ته وجودم به من میگوید که این چیزی بیشتر از یک خواب نیست و همهچیز به خیر و خوشی تمام خواهد شد.

کاش بعضی آدمها بعضی چیزها را میدانستند.

۵ مهر ۱۳۸۵ به تاریخ
[ دلقکها و فاحشهها ]
تابهحال دقت کردهاید که این دو گروه چه قدر به هم شباهت دارند؟ اگر تا الان به شباهتهای این دو گروه که هردوتایشان بار بزرگ سرگردم کردن جامعهی ما را به دوش میکشند فکر نکردهاید٫ من چندتایی از شباهتها و تفاوتهای این دو گروه شریف را برایتان مینویسم:
- هردو شغلشان جزو مشاغل خدماتی دستهبندی میشود.
- هردو بیسرو ساماناند. دلقکها اگر خیلی خوششانس باشند یک سیرک پیدا میکنند. خانهی عفاف هم حداکثر پیشرفت یک فاحشه خواهد بود.
- هردو باید برای رضایت مشتریهایشان لباسهای عجیب و غریب بپوشند٫ آرایش کنند و ادا و اطوار در بیاورند.
- هردو وظیفهی تحریک یکی از احساسات آدمها را به عهده دارند.
- از اسم هردوتایشان به عنوان فحش استفاده میشود. مثال:طرف عجب دلقکیه یا عجب [***]ایه. البته خوشبختانه هنوز فحشهای دلقکها به مادر تعمیم داده نشده. مثلا تا به حال هیچکس موقع دعوا نگفته: مرتیکهی مادردلقک.
- کار هردو گروه از اوایل شب شروع میشود و معمولا تا ساعتی بعد از نیمهشب ادامه دارد.
- فاحشهها معمولا رابطهی خوبی با بچه ندارند. اما دلقکها نانشان را از صدقهی سر بچهها در میآورند.
- میتوانید با خیال راحت برای هر کسی جزییات دیدارتان با یک دلقک را تعریف کنید. اما در مورد تعریف کردن جزییات دیدارتان با یک فاحشه باید خیلی موظب باشید.
- خیلی از جاها (از جمله همین ایران) خیلی از آقایون خانوم بچهها را میبرند پیش دلقکها که خودشان با خیال راحت بروند پیش فاحشهها.

۱ مهر ۱۳۸۵ به تاریخ
[ رپ فارسی و پیشرفتهای جدید ]
در دوسه ماه گذشته رپ فارسی پیشرفت خیلی خوبی داشته. علاوه بر همهی آهنگهایی خوبی که در تابستان بیرون آمدند پخش شدن ویدیوی برو از پیش من از PMC و بیرون آمدن آلبوم جدید هیچکس (البته آلبوم جدید هیچکس هنوز بیرون نیامده٫ ولی اگر اینور و آنور بگردید میتوانید نمونههای آهنگ را پیدا کنید) جزو دلایل اصلی این پیشرفت هستند.
با اینکه الان رپفارسی خیلی محبوبتر از گذشته شده و سر و صدای آهنگهای رپ از خیلی جاها ( به خصوص ماشینها ) بلند میشود٫ پخش شدن یک ویدیوی تقریبا خوش ساخت و تروتمیز رپفارسی ( که فضایش هم فضای متناسب با رپ است و چندتا از کله گندههای رپفارسی با مشارکت هم در آن میخوانند) از PMC ٫که تقریبا بهترین و پر بینندهترین شبکه موزیک ویدیوهای ایرانی است٫ خیلی به محبوبیت و شناخته شدن این جریان کمک میکند. حالا جریان زیرزمینی رپ فارسی یک قدم جلوتر آمده و محدود به آهنگها نیست.
از این طرف آلبوم جدید هیچکس هم مثل همهی کارهای قبلیاش کلی سبک تازه و روش جدید به رپ فارسی معرفی کرده ( مثل آهنگی که روی یکی از آهنگهای گوگوش خوانده ) و علاوه بر این تقریبا اولین آلبومی هم هست که به صورت منسجم بیرون میآید و این خودش پایهگذار کلی کار جدید خواهد بود.

۲۹ شهریور ۱۳۸۵ به تاریخ
[ سرماخوردگی ]
هنوزم میگم: از سرماخوردگی متنفرم. بیخاصیت ترین مریضی دنیاست.
پ.ن: کسی نظری چیزی راجع به مطلب قبلی ندارد؟ اصلا کسی آهنگ را دانلود کرده؟

[ Salvator Adamo:Tombe la neige ]
از این پست به بعد قصد دارم هر چند پست در میان یک آهنگ معرفی کنم. این آهنگ میتواند -مثل آهنگ امروز- یک آهنگ قدیمی و غمگین فرانسوی یا یک آهنگ شاد و دامبول و جواد از یکی از بزرگام موسیقی جواد ایران باشد. سعی میکنم در اندازهی اطلاعات و توانم در مورد خواننده و آهنگ و دلیل مهم بودنش توضیح بدهم.
□ Tombe la neige
□ Salvator Adamo
□ 1963
در مورد سالواتوره آدامو اطلاعات زیادی ندارم. راستش تا قبل از اینکه این آهنگ را در یکی از اینترنتگردیهای شبانه ام پیدا کنم و بعد پاپی پیدا کردن خواننده و مشخصاتش شوم چیزی از آدامو نشنیده بودم. اما همینکه بدانیم آدامو در سال ۱۹۴۳ در کامیسو سیسیل متولد شده ولی در بلژیک بزرگ شده برای شنیدن و لذت بردن از این آهنگ کافی است. البته اگر اینها برایتان کافی نبود و حتما برای شنیدن و لذت بردن از آهنگ باید تمام زندگینامهی خوانندهی بدبخت را میدانستید و مثل من هم تنبلیتان نمیآمد میتوانید
اینجا اطلاعات کاملی راجع به این خواننده پیدا کنید.
Tombe la neige
Tu ne viendras pas ce soir
Tombe la neige
Et mon coeur s'habille de noir
Ce soyeux cortège
Tout en larmes blanches
L'oiseau sur la branche
Pleure le sortilège
Tu ne viendras pas ce soir
Me crie mon désespoir
Mais tombe la neige
Impassible manège
Tombe la neige
Tu ne viendras pas ce soir
Tombe la neige
Tout est blanc de désespoir
Triste certitude
Le froid et l'absence
Cet odieux silence
Blanche solitude
Tu ne viendras pas ce soir
Me crie mon désespoir
Mais tombe la neige
Impassible manège
برف می بارد
برف ميبارد
و تو امشب باز نخواهی گشت
برف می بارد
و قلب من پر از سیاهی است
اين همراه ابریشمین
با اشكهای سپيد
پرنده بر شاخهی درخت
افسون می گرید
تو امشب بازنخواهی گشت
نااميدیام به سوی من فرياد میزند
اما برف مي بارد٫
با چرخشي آرام
برف میبارد
تو امشب بازنخواهی گشت
برف مي بارد
همه چيز از ناامیدی سپید است
اطمينانی غمناك
سرما و فقدان
اين سكوت نفرینشده
تنهايی سپيد
تو امشب باز نخواهی گشت
ناامیدیام به سوی من فرياد میزند
اما برف میبارد٫
با چرخشی آرام
آهنگ را از اینجا دانلود کنید

۲۷ شهریور ۱۳۸۵ به تاریخ
بازهم استاد. این بار از زبان
پرستو دوکوهکی*.
پ.ن: اصولا متعالی ترین نوع موسیقی٫ موسیقی سنتی است. به خصوص آنهایی صدای استاد دوصدچندانشان کرده. پاپ چیچیه؟
*: من از طرف آنهایی که زننوشت را فیلتر کردهاند از شما معذرت میخواهم. شاید
اینجا بتوانید زننوشت را بدون فیلتر ببینید.

۲۵ شهریور ۱۳۸۵ به تاریخ
تقدیم به راوی
داستانهای عامه پسند:

این بهترین دیوار نوشتهای بوده که تا به حال دیدهام. عکس را یکیدوروز بعد از باخت ایران به مکزیک ( که رشادتها و فداکاریهای میرزاپور در آن کم بیتاثیر نبود)٫ در یکی از کوچههای تهرانپارس گرفتم.

۲۴ شهریور ۱۳۸۵ به تاریخ
[ استاد شهرام ناظری ]
شبی همراه با شهرام ناظری٫ عرفان٫ سیبیل٫ دف و صد البته
تفال٫ هیتاچی و کالج پارس وی یو.
پ.ن: شاید بگویید در دنیای امروز استفاده از اسپانسر خیلی مرسوم است و همهی خواننده های معروف از اسپانسر استفاده میکنند. اما من فکر میکنم خوانندهها سراغ اسپانسری بروند که به نوع برنامه طرز لباس پوشیدن و سبک موسیقیشان نزدیک باشد. یا حداقل از تبلیغاتی متناسب با فضای کنسرت استفاده کنند. نه اینکه آرم قرمز و سفید شرکتشان را عدل بچسبانند جلوی صحنه ای که خواننده ها و نوازندههایش لباس مشکی پوشیدهاند. شهرام ناظری بهتر بود برای استفاده از آرم تفال و هیتاچی جلوی صحنه کنسرتش٫ سیبیلش را از ته میزد رنگ نارجی یقهاش را به همهی پیراهنش تعمیم میداد و یک شورت قرمز میپوشید. نوازنده ها هم به جای دف و تار و سه تار و عود از درام و گیتار و تومبا استفاده میکردند. سبک موسیقی هم از سنتی به راک یا دامبولی لوس آنجلسی تبدیل میشد.
پ.ن.۲: هر وقت شهرام ناظری٫ شجریان و
اساتیدی از این دست را میبینم یاد سالهایی میافتم که تقریبا هر نوع موسیقی دیگری به جز از چسنالههای عارفانهی اساتید غیرمجاز محسوب میشد و تلویزیون و رادیو مدام در حال پخش شاهکارهای اساتید بودند. به نظر من این خیلی بد است که آدم تمام شهرتش مدیون زمانی باشد که خودش تنها انتخاب موجود بوده و اصولا رقیبی برای رقابت یا حداقل مقایسه وجود نداشته.

۲۲ شهریور ۱۳۸۵ به تاریخ
[ خوب حواستو جمع کن عمو جون ]
الان٫ همینجوری یاد اون آقاهه افتادم که وسط هیری ویری تحویل بار مهرآباد گیر داده بود که:
پسرم حواستو خیلی جمع کن که از اینجا زن نگیری. این دخترهای ایران خیلی آب زیر کاهن. تا بفهمن کانادا زندگی میکنی آویزونت میشن.
بعد فکر کنید منم مجبور بودم سر تکون بدم و الکی بله بله کنم.

[ متاسفانه شرق هم رفت ]
واقعا خیلی دلم میسوزد که شرق تعطیل شده. اگرچه که این اواخر خیلی کم طرفش میرفتم و آخرین نسخهاش را هم تقریبا بعد از یک هفته شرق نخواندن از روزنامه فروش سر کوچه خریدم ( طبیعتا بعدش هم دیگر ایران نبودم که بتوانم شرق یا هر روزنامهی دیگری بخرم). اما شرق در واقع روزنامه ترین روزنامهای بود که منتشر می شد و واقعا ارزش وقت گذاشتن و خواندن را داشت. ( این را هم بگویم علاوه بر همهی اینها خواندن شرق خیلی لذت داشت)
بیچاره٫ همین اواخر تازه شروع کرده بود به بیرون دادن نیازمندیها و کم کم داشت تبلیغات بیلبوردی میکرد.اصلا همین شرق خریدنم بهانهای بود برای چاق سلامتی با روزنامه فروش باحال محله.
نمیدانم چهطوری نوشته را تمام کنم. اما حداقل امیدوارم شرق به یک نوستالژی تبدیل نشود. فقط همین.

۲۰ شهریور ۱۳۸۵ به تاریخ
[ تجلیل از برترین تست زنندگان سال ۸۵ ]
تجلیل از نفرات برتر کنکور ۸۵.خیلی ممنون از اینکه یک سال از زندگی و وقتتان را به فاک فنا دادید تا در آزمون مزخرف بیسروتهی مثل کنکور نفر اول شوید.
دقیقا چه معیاری باعث برتری نفرات اول کنکور از اینهمه آدمهای هم سن و سال خودشان میشود؟

۱۹ شهریور ۱۳۸۵ به تاریخ
[ به نرگس و نسرین کمک کنید ]
جلوی محمود شوکت را بگیرید:
اینجاشما هم به جمع امضا کنندگان این پتیشن بپیوندید.
( Encoding صفحه را روی Arabic(Windows) تنظیم کنید)

[ دوستان ته سالنیمونم عشقه ]
دلم تنهاترین دلهاست اینجا
که از دست رفاقت تیر خورده
دلم با پای زخمی٫ لنگ لنگون
تن زخمیشو از پیش تو برده
قدیما مونس و یارش تو بودی
ولی حالا دلم تنها ترینه
چه خوش بودم به حرفای دروغت
که عشق من پناه آخرینه
که عشق من پناه آخرینه
خستهام من ...
خستهام من ...
(دکلمهی اول آهنگ -خستهام من- اثر جاویدانی از استاد جواد یساری)
