۶ اردیبهشت ۱۳۸۷ به تاریخ
میدونید؟ بعضی وقتها توی بعضی موقعیتها و لحظهها، فقط و فقط خودتی. هیچ کس دیگهای نیست. اگرهم کسی باشه کاری از دستش بر نمیآد.

۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ به تاریخ
[ استاد و دیگر هیچ ]
1-مثل اینکه این استاد لطفی یک عقدهی دیده شدن دارند که هر شیش هفت ماه یک بار عود میکند. بعد احتمالا زنگ میزنند به دفتر هرچی مجله و روزنامه و خبرگزاری دم دست و اعلام میکنند: کنفرانس خبری دارم. هرچی عکاس و خبرنگار دارین بفرستین اینجا. بعد موهایشان را شانه میکنند. لباس خوشگلهشان را میپوشند و چندتایی هم
ژست خفن برای همهی عکاسها میگیرند و کمی برای خبرنگاران حرف میزنند.
دوباره رفت تا شش ماه بعد ....
2- استاد شجریان گویا چند وقت پیش حالشان خوب نبود. افتخار دادند و در بیمارستان بستری شدند و چند پزشک افتخار حضور در محفل استاد را پیدا کردند و خلاصه خطر رفع شد و قلب موسیقی سنتی ایران (چه بسا دنیای موسیقی) که داشت میرفت از تپیدن باز بهایستد جانی دوباره گرفت و شروع به تپیدن کرد. به همین مناسبت استاد در
پیامی ویدیویی که در اتاق بیمارستان (که افتخار پذیرایی از حضور مبارک استاد را داشت) ضبط شده بود اعلام کردند: سلام به علاقهمندان و دوستداران. من الان در بیمارستان کسری بعد از عملم. حالمم خوبه. اینشالله تا چند وقت دیگه کنسرتامو برگزار میکنم، درود بر همهی شما.این پیام چند نکته در برداشت:
1- بیرون از بیمارستان فقط و فقط علاقهمندان و دوستداران حضور دارند که از قرار معلوم تعدادشان هفتاد میلیون نفر است.
2- استاد الان حالشون خوبه.
3- علاقهمندان و دوستداران عزیز. نگران نباشید. استاد علاوه بر اینکه حالشون خوبه تا چند وقت دیگه هم کنسرتاشونو برگزار میکنند.
4- اصولا استاد زندهاند که کنسرت برگزار کنند.
5- و مهمتر از همه اینکه: استاد روابط صمیمانه و تنگاتنگی با سوپر دریانی محلشان دارند. چرا که در پیام تاریخیشان مبنی بر صحت و سلامت قلب تپندهی موسیقی جهان، از تاکتیکی مشابه تاکتیک سوپر دریانیها در تبلیغ اجناس بیمصرف استفاده کردند. احساسی که بعد از دیدن و شنیدن ( و بوییدن و بوسیدن) پیام استاد بهتان دست خواهد داد بسیار شبیه احساستان بعد از خواندن جملهی "خیارشور دبهای رسید" روی شیشهی سوپری محلتان خواهد بود. درعین حالی که مطمئنید خیارشور دبهای انسولین نیست اما احتمالا احساس خواهید کرد که الان خیل علاقهمندان و دوستداران خیارشور دبهای در مغازه را از جا میکنند.
استاد الان دارن کنسرتاشونو برگزار میکنن. البته نه در ایران بلکه در کانادا و اروپا و آمریکا. و طبیعتا هر خری میداند که کانادا و آمریکا و اروپا مجموعا (و چه بسا تک تک) تعداد زیادی ( خیلی بیشتر ازهفتاد میلیون داخل ایران) دوستدار و هوادار در خودشان جای دادهاند. گیریم استاد (که گویا توی خانه هم همینطور صدایشان میکنند) نهایت موسیقی سنتی باشند و برگزار نشدن کنسرتشان هم طبیعتا ضربه و لطمهی جبران ناپذیری به بدنهی موسیقی سنتی وارد کند و حتی اصلا کپی برابر اصلشان (همایونشون اینا) هم وجود نداشته باشد. مردم ایران نباید از فیض وجود استاد بهرهمند باشند؟
3- همهی اینها یک طرف ژست استاد افتخاری برای عکس روی جلد آلبوم قلندوار (که تا دقایقی پیش از نوشتن این پست آخرین آلبوم استد بود) یک طرف. نه جان من ببینید:

حالت دست، نگاه خمار، سیبیل شهلا، و قوز استاد که با حالتی قلندروار مشغول توصیف چیز خاصی است همه و همه معنی جدیدی به کلمهی قلندر میدهند.
در همین زمینه: کاش کمی جرمگیر دستشویی میرسید
برچسبها: استاد, موسیقی

۲۹ فروردین ۱۳۸۷ به تاریخ
من هنوز هم از مساوی کردن تیم علی دایی جلوی کویت خوشحالم. هنوز هم امیدوارم از این مرحله بالا نرویم. حتی امیدوارترم که فوتبال ایران با همهی تیمهای درپیت و مزخرف و غیرحرفهایاش کلا یک مدتی تعطیل شود. برای این حرفم هم دلیل دارم. الکی که حرف نمیزنم.
