۲۷ دی ۱۳۸۵ به تاریخ
[ تاکسی نوشته‌ها: آقای راننده، هایده، جاده چالوس و چهار لیتری ]
عصر یک روز دل‌انگیز تابستانی در یک پیکان. چیزی که می‌خوانید بخشی از گفتگوی من و دوستم با آقای راننده‌ است:

ما: آقا دمت گرم خیلی آهنگی باحالی گذاشتی.

آقای راننده: آره داداش. این ابی خیلی باحاله. ابی و هایده. من با اینا خیلی حال می‌کنم.

ما: آره آقا. اینا خیلی حال می‌دن.

آقای راننده: آره. اما شما بچه‌اید. ابی و هایده رو باید چی؟ یک چهارلیتری بخوری بعد بندازی جاده چالوس صدتا بری صداشم تا ته بلند کنی. اونجوری حال می‌ده.

تاکسی نوشته‌ها: آقای راننده، هایده، جاده چالوس و چهار لیتری

برچسب‌ها: