۱۰ مهر ۱۳۸۳ به تاریخ
چند وقتي بود که با يادگيري کلمه هاي جديد مشکل داشتم . يعني هر کاري ميکردم کلمه ها درست و حسابي يادم نميموندن . هر چقدر هم تلاش ميکردم درست نميشد . تا اين که اين اوخر فهميدم اشکال از کجاست : توي مغز من هيچ قسمتي مربوط به انگليسي وجود نداشت . يعني همه کلمه ها و چيزهاي جديدي که ياد ميگرفتم جاي به خصوصي نداشتن که برن ٫ همينجوري ول ميشدن به امون خدا . نتيجش هم ميشد همه مشکلاتي که در به خاطر آوردن کلمات داشتم .
ولي الان اين مشکل رو با درست کردن يک بخش مخصوص زبان انگليسي در مغزم حل کردم . يک چيزي تو مايه هاي نصب همزمان ويندوز و لينوکس روي يک سيستم . خيلي جالبه . فقط يک مشکل باقي ميمونه که اونم احتمال استفاده ناخودآگاه از تيکه هاي انگليسيه ( همون تداخل دو تا بخش ) که اونم حل شد . يک جاي ديگه توم مغزم درست کردم به اسم بنياد حفظ آثار و ارزشها با چنگ و دندان که وظيفش جلوگيري از تداخل واژه هاي انگليسي و فارسيه . احتمالا يک سري وظايف ديکه هم بهشون ميدم مثل به هم زدن سخنراني ها و کتک زدن سلولهاي خاکستري مغزم . احتمالا سلولهاي مغزم از سال ديگه بايد وصيتنامه منو تو کتابهاي درسيشون بخونن .